گاهی اوقات ..

موروثی

خاطرم نیس از چه سنی دقیقا بود ولی اینو خوب به یاد میارم که قول دادم شبیه پدرم نشم . یعنی حاضر بودم هرکاری کنم که فقط زندگیم خط مسیر اون رو پیش نگیره.وقتی به سن اون میرسم احساساتش یا ادبیاتش درمن جونه نزنه . دلم نمیخواست میوه  درختی بشم که باغبانش دلش میخواد محصولش رو به گند بکشه . دلم نمیخواست ولی گاهی تو آینه به جای تصویر خودم بابامو میبینم ودلم میخواد هردومون از رو کره زمین محو می‌شدیم. جوری متلاشی می‌شدیم که دیگه حتی از مولکول یا اتم های سازنده مون هم نتونن برای ساختن هیچ بنی آدم دیگه ای استفاده بشه. 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan