گاهی اوقات ..

دلم براتون تنگ شده بود.

دلم برای همه تون تنگ شده بود؛کاش چیزی به جز قطعی اینترنت منو اینجا میکشوند،هفته پیش فیلم جوکر رو دیدم. دیشب دوباره فیلم جوکر رو دیدم وامروز صبح دوباره نگاش کردم  وبعد بهش حق دادم با یه تفنگ بقیه رو بکشه.. .

من تا هفته پیش حتی نمیدونستم چقدر میتونیم شبیه جوکر این داستان باشیم..

من به معصومیتش در اوایل فیلم توجه نکردم وبعد از خودم نپرسیدم این همه خشونت نتیجه همون خشمی بود که هیچ وقت فرصت بروز پیدا نکرد

الان میتونم تک تک دیالوگ هاش رو احساس کنم

اونجا که میگفت( من حتی نمیدونستم وجود دارم )یعنی تا قبل کشتن اون سه نفر که میخواستن در حد مرگ بزننش ؛هیچ کس نمیاد در مورد یه دلقک که میخواد زندگی شرافتمدانه داشته باشه صحبت کنه؛هیچ کس در مورد قشر بدبخت حرف نمیزنه..

انگار مثل سایه داری به زندگی نکبت بارت ادامه میدی.

یا یه دیالوگ دیگش:(وقتی یه فرد تنها و دیوانه رو تو جامعه داری و بعد طردش میکنی فکر میکنی قراره چه اتفاقی بیفته؟)

این همه خشونت جامعه کافیه تا یه نفرو دیوانه کنه؟این طور نیست

چند نفر ما حاضرن خودشونو جای بقیه بزارن. ما فقط دوست داریم بی تفاوت رد بشیم.

فیلم خوبی بود اگه تونستید نگاش کنید .

 

De Sire
۲۹ آبان ۹۸ , ۲۲:۳۱

چه جالب :) من دنبال کسی بودم که این فیلمو عمیق دیده باشه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan