یکی رو میشناختم یه چند سالی افسرده شده بود . تو هر جمعی هم تا میخواست از نگرانی هاش بگه بقیه ازش مثل کسی که بیماری واگیر دار داره .فرار میکردن . از ترس اینکه افسردگی نگیرن باهاش به حرف زدن ادامه نمیدادن
خلاصه به مرور دیگه حرف ناراحت کننده ای نمیزد وقتی تو مهمونی ها دعوت میشد . پابه پای بقیه هم جک میگفت و میخندید .مخصوصا امسال که دیگه تو هر جمعی خودشو جا کرده بود . هیچ کس باور نمیکرد این شخص تا دوسال پیش چقدر منزوی بود .امروز خبر خودکشی شو شنیدم در صورتی که هفته پیش پشت تلفن داشتم باهاش میخندیدم.چقدر این تظاهر کردن بهش فشار اورده
- تاریخ : شنبه ۱۳ دی ۹۹
- ساعت : ۲۳ : ۰۷
- |
- نظرات [ ۱ ]