یکی از آرزوهام اینه یه خونه بخرم و هیچ کس آدرس خونه مو نداشته باشه وحتی هیچ خطی هم خونه نداشته باشه که بشه باهام تماس بگیرن. دیوارای خونه رنگ سبز پسته ای باشه و یه پنجره اندازه در ورودی رو به حیاط داشته باشه که با یه پرده با طرح گل به رنگای مختلف پوشونده شده باشه. مبلای راحتی که وقتی روش میشنی توش فرومیری. یه سینمای خانگی یا شایدم پروژکتور. یه یخچال پر غذا و خیال راحت از اینکه هرچقدر میخورم قرار نیس چاق بشم. تو این خونه قرار نیس به کسی جواب پس بدم یا حتی تظاهر به کاری کنم که از انجامش لذت نمیبرم. یکی از اتاقارو شاید شبیه یه باشگاه خونگی کنم توش تردمیل و دمبل و اسپینینگ میزارم و یه سیستم توپم اون وسط سوار میکنم که با آهنگاش برم تو فضا. من خیلی تلاش کردم که افراد خانوادمو متقعاد کنم بزارن یه حیون خونگی مثل سگ رو تو خونه نگهداری کنم ولی یا برخورد انسانی با اون حیون نداشتن یا اجازه نمیدادن برای خودش ول تو خونه بچرخه. برای همین بعد از یه مدت مجبور شدم سگی که باهاش انس گرفتم رو دوباره به پناهگاه حیوانات برگردونم. خب اگه یه خونه به زیبایی چیزی که توصیف کردم داشتم حتما دوتا سگم میگرفتم که هم تنها نباشن وهم تو کل خونه برای خودشون آزاد بگردن. دوست داشتم خونم یه زیرزمین مخفی داشته باشه. دیواراش به رنگ قرمز آجری باشه. یه میز چوبی دست ساز وسط اتاق باشه ودور تا دور اتاق قفسه بندی شده و پر از کتاب باشه. این قسمت از خونه کسی رو راه نمیدم، اینجا قراره کاملا خصوصی باشه:) تو حمومم دلم میخواد یه وان بزارم و اونقدر پول داشته باشم که بتونم هربار با یه آب میوه پرش کنم. خیلی حال میده بری تو وانی که مثلا با آب پرتقال یا شیر کاکائو پرشده. یا شایدم گلاب و گلای محمدی پر پر شده. میدونی دوست داشتم دور تادورمم با شمع روشن کنم وچراغارو خاموش و به هیچی فکر نکنم. حتی فکر کردن بهش برام آرامش بخشه. من از بهشت توقع زیادی ندارم داشتن یه هم چین خونه ای برام شبیه بهشت میمونه
- تاریخ : يكشنبه ۲ آذر ۹۹
- ساعت : ۱۲ : ۱۲
- |
- نظرات [ ۱ ]