من نه نویسندم
نه یه شاعر
نه یه خواننده
برخلاف خیلیا که ترجیح میدن از خودشون تو فضایه مجازی یا تو واقعیت یه فرشته بسازن من همین جا اعتراف میکنم از یه هیولاهم کم تر نیستم هیچ بیشترم بودم یه چن وقته ماسکی رو که پشتش خودمو قایم میکردم تر کوندم اینارو با افتخار نمی گم ولی از گذشته هم خجالت نمی کشم ،
حس عذاب وجدانی ندارم،
یه جور حس خنثی ،معلق بودن بین هوا
باری که رو دوشامه سنگینه ولی من دیگه حتی معنی سنگینیم درک نمی کنم
من جز 70 در صد مردمم اونایی که آرزوهاشون داره تو گور به ریششون میخنده
همون 70 درصد کثیری که وقتی صبح با زنگ گوشی لعنی توشون بیدار میشن یه چیزو زیر لب زمزمه میکنن
7 صبح من اینجا دقیقا چه غلطی میکنم!
مجبورم کار لعنتیمو ادامه بدم
مجبورم 5تا جزوه رو تو یه روز بخونم
مجبورم اینجا کار کنم
مجبورم منت کشی کنم
ودر انتهایه کل مجموعه سوال هایه بی انتهایه مجبورم، پرانتزی به گشادی حلقه چشامم در ساعته 1 ظهر باز میکنم که من واقعا زندگی میکنم یا تنفس!
تفریح خاصی ندارم ،کلا تفریح ماله کسی که نرمال باشه
تفریح ماله بچه سوسولاس
تفسیر خاصی از سوسول ندارم
اگه بخوام رک بگم
چاخان نکنم
منم یه روز سوسول بودم
ولی الان روز گار گولاخم کرده
- تاریخ : شنبه ۱۵ آبان ۹۵
- ساعت : ۰۰ : ۱۵
- |
- نظرات [ ۱ ]